دانلود رایگان رمان پنجمین فصل سال

Hi Roman Hi Roman Hi Roman · 1400/04/17 17:03 · خواندن 2 دقیقه

رمان پنجمین فصل سال نوشته رهایش

 

ژانر عاشقانه و اجتماعی

 

قسمتی از رمان 

خسته و بی حوصله نشسته بودم پشت میز و داشتم شرح حال آخرین مریضی رو که ویزیت کرده بودم درون پرونده اش وارد می کردم که تقه ای به در خورد و صدای باز شدنش اومد.

بدون اینکه سرم رو بلند کنم گفتم:

خانم میرفاضل من فردا تا ۷ عمل دارم.

بیماران فردا رو منتقل کن به روزهای دیگه

-ببخشید به من گفتن دست های شما تو اتاق عمل شفاست درست گفتن؟!

سرمو با تأخیر و بهت زده آوردم بالا و زل زدم به کسی که دم در وایساده بود!

تعجب اون رو هم از دیدن چهره ی من می شد تو صورتش دید!

اومد تو و در رو بست و تکیه داد به در…

به جرأت می تونم بگم نفس کشیدن هم یادم رفته بود! صدای ضربان قلبم رو می تونستم بشنوم که از هیجان تند و تندتر می کوبید!

با دو قدم بلند به میزم نزدیک شد و دستش رو آورد جلو و گفت: سلام!

بی توجه به دستی که دراز شده بود از جام بلند شدم.

میزو دور زدم و مقابلش وایسادم.

یک خرده همو نگاه کردیم و بعد هر دو هم زمان مردونه و محکم همو به آغوش کشیدیم! باورم نمی شد! خودش…

 

   دانلود رایگان رمان پنجمین فصل سال فرمت PDF